برچسب: پیچک

  • در زلف تو آویزم

    در زلف تو آویزم

    روز اول که گلدانش را کنج اتاق گذاشتم، شاید به زور نیم متر میشد، به جانش کِشتم، و به جان دادمش آب، کم‌کم جوانه زد و از گلدان آویزان شد روی زمین، ترسیدم که نازک‌آرای تن ساقه‌اش زیر دست و پا له شود، به دیوار چسباندم، شاخه شاخه آمد بالا و دیوار را طی کرد…

  • دور از هم و بی‌هم

    دور از هم و بی‌هم

    دور از هم و بی‌هم نه که زرد باشند، شاداب نباشند، سبز بودند، اولی که کنار هم گذاشتمشان، جدا بودند، دو سبزِ منفک، هرکدام دنیای خودش را داشت، ولی کم‌کم به هم میل پیدا کردند، هم‌دیگر را نمی‌دیدند، چشمی نداشتند که ببینند ولی شاخه‌های مجاورشان به سمت هم حرکت می‌کرد، نمی‌دانم چه سری بود که…