در زلف تو آویزم
روز اول که گلدانش را کنج اتاق گذاشتم، شاید به زور نیم متر میشد، به جانش کِشتم، و به جان دادمش آب، کمکم جوانه زد و از گلدان آویزان شد روی زمین، ترسیدم که نازکآرای تن ساقهاش زیر دست و پا له شود، به دیوار چسباندم، شاخه شاخه آمد بالا و دیوار را طی کرد…