آبروی حسین به کهکشان می ارزد
یک موی حسین بر دو جهان می ارزد
گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست
گفتا که حسین بیش از آن می ارزد
یک موی حسین بر دو جهان می ارزد
گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست
گفتا که حسین بیش از آن می ارزد

طلوع مهر
این طفل نو رسیده، دومین فرزند خانوادهای است که پیامبر اسلام صلیالله علیه وآله پس از نزول آیه تطهیر بارها آنها را با عنوان “اهل بیت نبوه” مورد خطاب قرار داده و به آنها سلام گفته بود. مادر او فاطمه سلامالله علیها، دختر و پاره تن رسول خدا و سرور بانوان عالم است که به جهت بلندی معرفت و فضایل اخلاقی و پاکی زبانزد خاص و عام بوده و خدای متعال در بیان شان و جایگاه رفیعش سورهای را در قرآن آورده است. امیرالمومنین علی علیهالسلام نیز که دومین فرزند پسر خود را در آغوش میگرفت، اولین مسلمان، برترین دانای دین و بالاترین سخنور عرب و دارای سوابقی بینظیر در ایثار و دفاع از دین خدا، در سراسر دوران ظهور و گسترش دین اسلام بود. تا آنجا که پیامبر صلیاللهعلیهوآله به دستور حضرت حق، بارها او را به عنوان وصی و جانشین بعد خود معرفی کرده بود.
چون حضرت امام حسین علیه السلام متولد شد، حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله به اسماء بنت عمیس فرمود : ای اسماء فرزند مرا بیاور، اسما آن حضرت را در جامه سفیدی پیچید و به خدمت حضرت محمد صلی الله علیه و آله برد، حضرت او را گرفت و به گوش راستش اذان در گوش چپش اقامه گفت،پس جبرئیل نازل شد و عرضه داشت: یا رسول الله حق تعالی ترا سلام میرساند و میفرماید که چون علی علیه السلام نسبت به تو به منزله هارون است نسبت به موسی علیه السلام پس او را به اسم پسر کوچک هارون نام بگذار که شبیر است و چون لغت تو عربی است او را حسین بنام. پس حضرت رسول صلی الله علیه و آله او را بوسید و گریست و فرمود که ترا مصیبتی عظیم در پیش است، خدایا لعنت کن کشنده او را.
چون روز هفتم شد حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود اسماء فرزند مرا بیاور .چون او را به نزد آن حضرت بردندگوسفند سیاه و سفیدی از برای او عقیقه کرد که یک رانش را به قابله داد و سرش را تراشید و به وزن موی سرش نقره تصدق کرد و خَلوق بر سرش مالید، پس او را بر دامن خود گذاشت و فرمود ای ابا عبدالله چه بسیار گران است بر من کشته شدن تو، پس بسیار گریست. اسماء گفت: پدر و مادرم فدای تو باد این چه خبر است که در روز اول ولادت گفتی و امروز نیز میفرمائی و گریه می کنی، حضرت فرمود که: میگریم بر این فرزند دلبند خود که گروهی کافر ستمکار از بنی امیه او را خواهند کشت، خدا نرساند به ایشان شفاعت مرا، خواهد کشت او را مردی که رخنه در دین من خواهد کرد و به خدای عظیم کافر خواهد شد، پس گفت خدایا سؤال میکنم از تو در حق این دو فرزندم آنچه را که سوال کرد ابراهیم در حق ذریت خود خدایا تو دوست دار ایشان و دوست دار هر که دوست میدارد ایشان را و لعنت کن هر که ایشان را دشمن دارد لعنتی چندان که آسمان و زمین پر شود.
ششمین جانشین رسول خدا و ششمین پیشوای مسلمانان جهان صادق آل محمد علیهم السلام فرمود: هنگامی که جبرئیل به تهنیت حضرت امام حسین علیه السلام می رفت در بین راه فرشته ای را بر روی زمین دید که افتاده وزار زار می نالد جبرئیل نزدیک آن فرشته رفته و او را شناخته که از ملائکه آسمان سوم است و پیشوای هفتاد هزار ملک و فرشته ونام او فطرس است جبرئیل پرسید که ای فطرس این چه حالت است که در تو مشاهده میکنم؟گفت: ای جبرئیل حق تعالی مرا به کاری امر فرمود،اندکی توقف نمودم برق غیرت الهی بدر آمد پروبالم سوخت، دیروز بر مسند عزت بودم،امروز بر خاک مذلت متمکن هستم ، دیروز کس به زیبائی من نبود، امروز کسی به رسوائی من نمی باشد۰
ای جبرئیل تو کجا می روی؟ گفت: به ملاقات سید عالم، فطرس شروع کرد به ناله کردن و گفت: چطور می شود که مرا همراه خود ببری تا شاید آن حضرت دعائی کند و شفیع من گردد که پرو بالم به حالت اول باز گردد و من به مقامی که داشتم برسم و به جایگاه خود باز گردم.
جبرئیل او را به خدمت خاتم الا نبیاء آورد ، بعد از اداء تهنیت قضیه فطرس ملک را جبرئیل به عرض حضرت رسالت(س) رسانید و در آن هنگام حضرت اباعبدالله در کنار پیامبر بود،حضرت فرمودند:ای فطرس بیا و خود را بر بدن مبارک حسین من متبرک کن، فطرس جلو آمد و بدن خود را به بدن مبارک حضرت ابی عبدالله متبرک نمود،در همان لحظه پرو بال باز گرفته پرواز نمود و بالا رفت و عرضه داشت: یا رسول الله همانا زود باشد که این مولود را امت تو شهید کنند و او را بر من به جهت این نعمتی که از او به من رسید مکافاتی است که هر که او را زیارت کند او را به حضرت حسین علیه السلام برسانم، و هر که بر او سلام کند سلام او را برسانم، و هر که بر او صلوت بفرستد من صلوات او را به او میرسانم.چون فطرس به آسمان بالا می رفت میگفت کیست مثل من و حال آنکه من آزاد کرده ی حسین بن علی و فاطمه و محمدم (علیهم السلام) مدتی گذشت تا آنکه واقعه کربلا پیش آمد وحضرت سیدالشهداءعلیه السلام به شهادت رسید.
۰۰۰خطاب رسید به فطرس که با هفتاد هزار فرشته ای که تابع تو هستند بر سر قبر مطهر روید و صبح وشام به آن حضرت گریه کنید و ثواب آن گریه های خود را به جماعتی که در مصیبت آن حضرت گریه می کنند هدیه کنید،پس فطرس با متابعان خود به زمین کربلا فرود آمد و آنچه که او رابدان امر فرمودند تا روز قیامت مشغول خواهد بود.
· مکیدن انگشت ابهام حضرت محمد صلی الله علیه و آله
ابن شهر آشوب مازندرانی روایت کرده که هنگام ولادت امام حسین علیه السلام فاطمه علیها السلام مریضه شد .رسول خدا صلی الله علیه و آله دایه ای طلب کرد یافت نشد پس خود آن حضرت تشریف آورد به حجره فاطمه علیهاالسلام و انگشت ابهام خویش را در دهان حسین میگذاشت و او می مکید. بعضی گفتهاند که زبان مبارک را در دهان حسین علیه السلام میگذاشت و او را زقه میداد چنانکه مرغ جوجه خود را زقه میدهد تا چهل شبانه روز رزق حسین علیه السلام را حق تعالی از زبان پیغمبر صلی الله علیه و آله گردانیده بود، پس گوشت حسین علیه السلام از گوشت پیغمبر صلی الله علیه و آله روئید
از ولادت حسین بن على علیه السلام که در سال چهارم هجرت بود تا شهادت رسول الله صلی الله علیه و آله که شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد, مردم از اظهار محبت و لطفى که پیامبر راستین اسلام صلی الله علیه و آله درباره حسین علیه السلام ابراز میداشت , به بزرگوارى و مقام شامخ پیشواى سوم آگاه شدند.
سلمان فارسى می گوید: دیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله حسین علیه السلام را بر زانوى خویش نهاده او را می بوسید و می فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانى , تو امام و پسر امام و پدر امامان هستى , تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهاى خدایى که نُه نفرند و خاتم ایشان مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه می باشد.
انس بن مالک روایت می کند: وقتى از پیامبر پرسیدند کدام یک از اهل بیت خود را بیشتر دوست می دارى ,می فرمود: حسن و حسین را …, بارها رسول گرامى امام حسن و امام حسین علیهما سلام را به سینه می فشرد وآنان را می بویید و می بوسید.
ابوهریره که از مزدوران معاویه و از دشمنان کینه توز خاندان امامت است , در عین حال اعتراف می کند که : رسول اکرم را دیدم که حسن و حسین را بر شانه هاى خویش نشانده بود و به سوى ما می آمد, وقتى به ما رسید فرمود هر کس این دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته , و هر که با آنان دشمنى ورزد با من دشمنى نموده است. عالیترین, صمیمیترین و گویاترین رابطه معنوى و ملکوتى بین پیامبر و امام حسین علیهماالسلام را میتوان در این جمله رسول گرامى اسلام (ص )خواند که فرمود:حسین از من و من ازحسینم .حسین علیهالسلام دوران کودکی را در دامان پر مهر علی علیهالسلام و فاطمه سلاماللهعلیها و بیش از آن دو در دامان پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله گذراند. علاقه و توجه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به حسین علیهالسلام چنان بود که همه اصحاب از آن آگاه بودند و بارها و بارها به چشم دیده و به گوش شنیده بودند.
اصحاب، بارها رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را دیده بودند که با حسن و حسین علیهماالسلام که کودک بودند، بازی میکند و آنها را بر دوش خود سوار میکند. حتی پیامبر لبهای حسین علیهالسلام را میبوسید و میفرمود: حسین از من است و من از اویم، خدای متعال دوست بدارد کسی که او را دوست میدارد.
در این میان بسیاری میدانستند که محبت پیامبر به این دو کودک و مخصوصا به امام حسین علیهالسلام، یک محبت عادی نسبی و فامیلی نبود. زیرا از طرفی پیامبر خدا فردی عادی مانند سایر مردم نبوده و بنا بر نص صریح قرآن، هیچ رفتار یا گفتار پیامبر از سر خواسته شخصی و هوی و هوس نیست، هر چند خلیفه ثانی به پیامبر تهمت هذیان زد و اوج جسارت و بی ادبی را نسبت به پیامبر اسلام ابراز نمود ولکن خدای حکیم و دانا در شان رسول رحمت و خوبی ها فرمود: شایسته است که رفتار و حرکات ایشان سرمشق و الگوی اهل ایمان باشد چرا که او هیچ وقت از روی هوی و هوس عمل نمی کند وسخن نمی گوید. از سوی دیگر پیامبر دختران زیاد و حتی فرزند پسری نیز داشتند، اما این گونه ابراز محبت و توصیههای موکد فقط در مورد حسن و حسین علیهماالسلام دیده میشد.
حسین علیهالسلام هنوز کودک بود که منظور چندین آیه قرآن قرار گرفت. در روز مباهله پیامبر با مسیحیان نجران، حسین علیهالسلام و خانوادهاش تنها همراهان رسول خدا بودند و پیامبر اکرم، بنا به دستور الهی در آیه مباهله، حسن و حسین علیهماالسلام را به عنوان فرزندان خاندان وحی با خود برای مباهله همراه کرد.
یکی از پنج تنی که آیه تطهیر در مورد آنها نازل شد، امام حسین علیهالسلام بود و او نیز به همراه پدر، مادر و برادر خود زیر عبای پیامبر بود که خدای جل و اعلی این آیه را درباره آنها نازل کرد:
اینجا میطلبد که با صوت خوانده شود: انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا
اما سالیان خوش کودکی حسین علیهالسلام بزودی به پایان رسید. حدوداً هفت ساله بود که رسول خدا را به شهادت رسانیدند و پیامبر رحمت و خوبی ها مسلمانان را با انبوهی از سفارشات در مورد اهل بیت خود تنها گذاشت و جهان اسلام را غرق در ماتم و عزا نمود.
در این مدت حسین علیهالسلام به عنوان یک مسلمان و شیعه، بر مسیر حرکت امیرالمومنین علی علیهالسلام راه میسپرد و در عین نوجوانی از هر فرصتی برای دفاع از حق غصب شده وصی پیامبر امام علی علیه السلام استفاده میکرد.
امام حسین علیهالسلام تقریبا ۳۲ سال داشت که امیرالمومنین علی علیهالسلام با بیعت مردم حاکم جامعه اسلامی گردید. هر چند همه آن مردم می دانستند که باید بعد از شهادت رسول خدا درب خانه علوی را می کوبیدند ولی با تجربه ای تلخ از عدم انجام فرامین رسول خدا پس از ۲۵ سال به درب خانه اول جانشین و جان رسول الله روی آوردند.بعد از چندی امیرالمومنین صدیق اکبر فاروق اعظم امام علی علیه السلام به همراه فرزندان خود به کوفه هجرت کرد و آنجا را مرکز حکومت اسلامی قرار داد. در این مدت امام حسین علیهالسلام در تمام صحنههای نظامی و سیاسی، یار و یاور نزدیک پدر و امام زمان خود بود و در نهایت احترام فرمانهای پدر را اطاعت میکرد. امام حسین علیهالسلام تربیت شده دست بزرگ مدافع اسلام بود و شجاعت و شهامت را به خوبی از پدر آموخته بود و در هر سه جنگی که در این دوران پیش آمد حضوری فعال داشت. در جنگ جمل فرماندهی جناح چپ سپاه امیرالمومنین به عهده ایشان بود و در جنگ صفین اولین فتح سپاه امیرالمومنین علی علیهالسلام به دست او رقم خورد و شریعه فرات بدست با کفایت حضرتش آزاد شد. در جریان حکمیت نیز ایشان یکی از شاهدان ماجرا از سوی پدر بود.
پس از شهادت امیر المومنین علیهالسلام، امام حسن علیهالسلام، به دستور الهی و سفارش پیامبر به مقام امامت رسید و هدایت جامعه مسلمین و ادامه راه تبیین و نشر دین خدا را به عهده گرفت.
در دوران امامت برادر، حسین علیهالسلام نیز همانند سایر شیعیان، مطیع و سر سپرده کامل برادر خود به عنوان پیشوای مسلمانان جهان بود و در اطاعت اوامر او ذرهای سستی نمیکرد. چنان که ادب و اطاعت او از برادر مثال زدنی شد. پنجمین جانشین رسول خدا حضرت امام محمد باقر علیهالسلام در این زمینه میفرماید: امام حسین علیهالسلام به خاطر احترام و بزرگداشت مقام برادرش، امام حسن علیهالسلام، هرگز جلوتر از او راه نرفت و در سخن گفتن از او پیشی نگرفت.
امام حسین علیهالسلام در تمامی مواضع سیاسی و مهمترین آنها در قضیه صلح امام حسن علیهالسلام با معاویه، پشتیبان و مطیع امر امام خویش بود. در این واقعه حسین بن علی به عنوان یکی از شخصیتهای جهان اسلام علیرغم اینکه تمامی مسلمانان امام حسن را تنها گذاشتند، کاملا مدافع این صلح بود و سرسختانه از موضع و تصمیمات برادر حمایت میکرد و او نیز حفظ اسلام را در مصالحه میدید.
پس از جریان صلح، حسین علیهالسلام به همراه برادر از شهر کوفه به مدینه زادگاه خود بازگشتند و در کنار مرقد رسول خدا به وظیفه تربیت و ارشاد مردم و تبیین و تفسیر احکام الهی پرداختند. اما دیر زمانی نگذشت که امام حسن علیهالسلام با حیله معاویه مسموم شد و به شهادت رسید
و چه شهادتی و چه مظلومیتی … آنچنان که به بدن بی جان و مطهر امام مجتبی علیه السلام رحم نکردند و تابوت حضرتش را بدستور عایشه تیر باران نمودند… و بعد آن بود که امام حسین علیهالسلام به امر خدا و وصیت امام مجتبی علیه السلام جانشین برادر و امام و پیشوای مسلمانان جهان گردید
چون حضرت امام حسین علیه السلام متولد شد، حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله به اسماء بنت عمیس فرمود : ای اسماء فرزند مرا بیاور، اسما آن حضرت را در جامه سفیدی پیچید و به خدمت حضرت محمد صلی الله علیه و آله برد، حضرت او را گرفت و به گوش راستش اذان در گوش چپش اقامه گفت،پس جبرئیل نازل شد و عرضه داشت: یا رسول الله حق تعالی ترا سلام میرساند و میفرماید که چون علی علیه السلام نسبت به تو به منزله هارون است نسبت به موسی علیه السلام پس او را به اسم پسر کوچک هارون نام بگذار که شبیر است و چون لغت تو عربی است او را حسین بنام. پس حضرت رسول صلی الله علیه و آله او را بوسید و گریست و فرمود که ترا مصیبتی عظیم در پیش است، خدایا لعنت کن کشنده او را.
چون روز هفتم شد حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود اسماء فرزند مرا بیاور .چون او را به نزد آن حضرت بردندگوسفند سیاه و سفیدی از برای او عقیقه کرد که یک رانش را به قابله داد و سرش را تراشید و به وزن موی سرش نقره تصدق کرد و خَلوق بر سرش مالید، پس او را بر دامن خود گذاشت و فرمود ای ابا عبدالله چه بسیار گران است بر من کشته شدن تو، پس بسیار گریست. اسماء گفت: پدر و مادرم فدای تو باد این چه خبر است که در روز اول ولادت گفتی و امروز نیز میفرمائی و گریه می کنی، حضرت فرمود که: میگریم بر این فرزند دلبند خود که گروهی کافر ستمکار از بنی امیه او را خواهند کشت، خدا نرساند به ایشان شفاعت مرا، خواهد کشت او را مردی که رخنه در دین من خواهد کرد و به خدای عظیم کافر خواهد شد، پس گفت خدایا سؤال میکنم از تو در حق این دو فرزندم آنچه را که سوال کرد ابراهیم در حق ذریت خود خدایا تو دوست دار ایشان و دوست دار هر که دوست میدارد ایشان را و لعنت کن هر که ایشان را دشمن دارد لعنتی چندان که آسمان و زمین پر شود.
ششمین جانشین رسول خدا و ششمین پیشوای مسلمانان جهان صادق آل محمد علیهم السلام فرمود: هنگامی که جبرئیل به تهنیت حضرت امام حسین علیه السلام می رفت در بین راه فرشته ای را بر روی زمین دید که افتاده وزار زار می نالد جبرئیل نزدیک آن فرشته رفته و او را شناخته که از ملائکه آسمان سوم است و پیشوای هفتاد هزار ملک و فرشته ونام او فطرس است جبرئیل پرسید که ای فطرس این چه حالت است که در تو مشاهده میکنم؟گفت: ای جبرئیل حق تعالی مرا به کاری امر فرمود،اندکی توقف نمودم برق غیرت الهی بدر آمد پروبالم سوخت، دیروز بر مسند عزت بودم،امروز بر خاک مذلت متمکن هستم ، دیروز کس به زیبائی من نبود، امروز کسی به رسوائی من نمی باشد۰
ای جبرئیل تو کجا می روی؟ گفت: به ملاقات سید عالم، فطرس شروع کرد به ناله کردن و گفت: چطور می شود که مرا همراه خود ببری تا شاید آن حضرت دعائی کند و شفیع من گردد که پرو بالم به حالت اول باز گردد و من به مقامی که داشتم برسم و به جایگاه خود باز گردم.
جبرئیل او را به خدمت خاتم الا نبیاء آورد ، بعد از اداء تهنیت قضیه فطرس ملک را جبرئیل به عرض حضرت رسالت(س) رسانید و در آن هنگام حضرت اباعبدالله در کنار پیامبر بود،حضرت فرمودند:ای فطرس بیا و خود را بر بدن مبارک حسین من متبرک کن، فطرس جلو آمد و بدن خود را به بدن مبارک حضرت ابی عبدالله متبرک نمود،در همان لحظه پرو بال باز گرفته پرواز نمود و بالا رفت و عرضه داشت: یا رسول الله همانا زود باشد که این مولود را امت تو شهید کنند و او را بر من به جهت این نعمتی که از او به من رسید مکافاتی است که هر که او را زیارت کند او را به حضرت حسین علیه السلام برسانم، و هر که بر او سلام کند سلام او را برسانم، و هر که بر او صلوت بفرستد من صلوات او را به او میرسانم.چون فطرس به آسمان بالا می رفت میگفت کیست مثل من و حال آنکه من آزاد کرده ی حسین بن علی و فاطمه و محمدم (علیهم السلام) مدتی گذشت تا آنکه واقعه کربلا پیش آمد وحضرت سیدالشهداءعلیه السلام به شهادت رسید.
۰۰۰خطاب رسید به فطرس که با هفتاد هزار فرشته ای که تابع تو هستند بر سر قبر مطهر روید و صبح وشام به آن حضرت گریه کنید و ثواب آن گریه های خود را به جماعتی که در مصیبت آن حضرت گریه می کنند هدیه کنید،پس فطرس با متابعان خود به زمین کربلا فرود آمد و آنچه که او رابدان امر فرمودند تا روز قیامت مشغول خواهد بود.
· مکیدن انگشت ابهام حضرت محمد صلی الله علیه و آله
ابن شهر آشوب مازندرانی روایت کرده که هنگام ولادت امام حسین علیه السلام فاطمه علیها السلام مریضه شد .رسول خدا صلی الله علیه و آله دایه ای طلب کرد یافت نشد پس خود آن حضرت تشریف آورد به حجره فاطمه علیهاالسلام و انگشت ابهام خویش را در دهان حسین میگذاشت و او می مکید. بعضی گفتهاند که زبان مبارک را در دهان حسین علیه السلام میگذاشت و او را زقه میداد چنانکه مرغ جوجه خود را زقه میدهد تا چهل شبانه روز رزق حسین علیه السلام را حق تعالی از زبان پیغمبر صلی الله علیه و آله گردانیده بود، پس گوشت حسین علیه السلام از گوشت پیغمبر صلی الله علیه و آله روئید
از ولادت حسین بن على علیه السلام که در سال چهارم هجرت بود تا شهادت رسول الله صلی الله علیه و آله که شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد, مردم از اظهار محبت و لطفى که پیامبر راستین اسلام صلی الله علیه و آله درباره حسین علیه السلام ابراز میداشت , به بزرگوارى و مقام شامخ پیشواى سوم آگاه شدند.
سلمان فارسى می گوید: دیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله حسین علیه السلام را بر زانوى خویش نهاده او را می بوسید و می فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانى , تو امام و پسر امام و پدر امامان هستى , تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهاى خدایى که نُه نفرند و خاتم ایشان مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه می باشد.
انس بن مالک روایت می کند: وقتى از پیامبر پرسیدند کدام یک از اهل بیت خود را بیشتر دوست می دارى ,می فرمود: حسن و حسین را …, بارها رسول گرامى امام حسن و امام حسین علیهما سلام را به سینه می فشرد وآنان را می بویید و می بوسید.
ابوهریره که از مزدوران معاویه و از دشمنان کینه توز خاندان امامت است , در عین حال اعتراف می کند که : رسول اکرم را دیدم که حسن و حسین را بر شانه هاى خویش نشانده بود و به سوى ما می آمد, وقتى به ما رسید فرمود هر کس این دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته , و هر که با آنان دشمنى ورزد با من دشمنى نموده است. عالیترین, صمیمیترین و گویاترین رابطه معنوى و ملکوتى بین پیامبر و امام حسین علیهماالسلام را میتوان در این جمله رسول گرامى اسلام (ص )خواند که فرمود:حسین از من و من ازحسینم .حسین علیهالسلام دوران کودکی را در دامان پر مهر علی علیهالسلام و فاطمه سلاماللهعلیها و بیش از آن دو در دامان پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله گذراند. علاقه و توجه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به حسین علیهالسلام چنان بود که همه اصحاب از آن آگاه بودند و بارها و بارها به چشم دیده و به گوش شنیده بودند.
اصحاب، بارها رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را دیده بودند که با حسن و حسین علیهماالسلام که کودک بودند، بازی میکند و آنها را بر دوش خود سوار میکند. حتی پیامبر لبهای حسین علیهالسلام را میبوسید و میفرمود: حسین از من است و من از اویم، خدای متعال دوست بدارد کسی که او را دوست میدارد.
در این میان بسیاری میدانستند که محبت پیامبر به این دو کودک و مخصوصا به امام حسین علیهالسلام، یک محبت عادی نسبی و فامیلی نبود. زیرا از طرفی پیامبر خدا فردی عادی مانند سایر مردم نبوده و بنا بر نص صریح قرآن، هیچ رفتار یا گفتار پیامبر از سر خواسته شخصی و هوی و هوس نیست، هر چند خلیفه ثانی به پیامبر تهمت هذیان زد و اوج جسارت و بی ادبی را نسبت به پیامبر اسلام ابراز نمود ولکن خدای حکیم و دانا در شان رسول رحمت و خوبی ها فرمود: شایسته است که رفتار و حرکات ایشان سرمشق و الگوی اهل ایمان باشد چرا که او هیچ وقت از روی هوی و هوس عمل نمی کند وسخن نمی گوید. از سوی دیگر پیامبر دختران زیاد و حتی فرزند پسری نیز داشتند، اما این گونه ابراز محبت و توصیههای موکد فقط در مورد حسن و حسین علیهماالسلام دیده میشد.
حسین علیهالسلام هنوز کودک بود که منظور چندین آیه قرآن قرار گرفت. در روز مباهله پیامبر با مسیحیان نجران، حسین علیهالسلام و خانوادهاش تنها همراهان رسول خدا بودند و پیامبر اکرم، بنا به دستور الهی در آیه مباهله، حسن و حسین علیهماالسلام را به عنوان فرزندان خاندان وحی با خود برای مباهله همراه کرد.
یکی از پنج تنی که آیه تطهیر در مورد آنها نازل شد، امام حسین علیهالسلام بود و او نیز به همراه پدر، مادر و برادر خود زیر عبای پیامبر بود که خدای جل و اعلی این آیه را درباره آنها نازل کرد:
اینجا میطلبد که با صوت خوانده شود: انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا
اما سالیان خوش کودکی حسین علیهالسلام بزودی به پایان رسید. حدوداً هفت ساله بود که رسول خدا را به شهادت رسانیدند و پیامبر رحمت و خوبی ها مسلمانان را با انبوهی از سفارشات در مورد اهل بیت خود تنها گذاشت و جهان اسلام را غرق در ماتم و عزا نمود.
در این مدت حسین علیهالسلام به عنوان یک مسلمان و شیعه، بر مسیر حرکت امیرالمومنین علی علیهالسلام راه میسپرد و در عین نوجوانی از هر فرصتی برای دفاع از حق غصب شده وصی پیامبر امام علی علیه السلام استفاده میکرد.
امام حسین علیهالسلام تقریبا ۳۲ سال داشت که امیرالمومنین علی علیهالسلام با بیعت مردم حاکم جامعه اسلامی گردید. هر چند همه آن مردم می دانستند که باید بعد از شهادت رسول خدا درب خانه علوی را می کوبیدند ولی با تجربه ای تلخ از عدم انجام فرامین رسول خدا پس از ۲۵ سال به درب خانه اول جانشین و جان رسول الله روی آوردند.بعد از چندی امیرالمومنین صدیق اکبر فاروق اعظم امام علی علیه السلام به همراه فرزندان خود به کوفه هجرت کرد و آنجا را مرکز حکومت اسلامی قرار داد. در این مدت امام حسین علیهالسلام در تمام صحنههای نظامی و سیاسی، یار و یاور نزدیک پدر و امام زمان خود بود و در نهایت احترام فرمانهای پدر را اطاعت میکرد. امام حسین علیهالسلام تربیت شده دست بزرگ مدافع اسلام بود و شجاعت و شهامت را به خوبی از پدر آموخته بود و در هر سه جنگی که در این دوران پیش آمد حضوری فعال داشت. در جنگ جمل فرماندهی جناح چپ سپاه امیرالمومنین به عهده ایشان بود و در جنگ صفین اولین فتح سپاه امیرالمومنین علی علیهالسلام به دست او رقم خورد و شریعه فرات بدست با کفایت حضرتش آزاد شد. در جریان حکمیت نیز ایشان یکی از شاهدان ماجرا از سوی پدر بود.
پس از شهادت امیر المومنین علیهالسلام، امام حسن علیهالسلام، به دستور الهی و سفارش پیامبر به مقام امامت رسید و هدایت جامعه مسلمین و ادامه راه تبیین و نشر دین خدا را به عهده گرفت.
در دوران امامت برادر، حسین علیهالسلام نیز همانند سایر شیعیان، مطیع و سر سپرده کامل برادر خود به عنوان پیشوای مسلمانان جهان بود و در اطاعت اوامر او ذرهای سستی نمیکرد. چنان که ادب و اطاعت او از برادر مثال زدنی شد. پنجمین جانشین رسول خدا حضرت امام محمد باقر علیهالسلام در این زمینه میفرماید: امام حسین علیهالسلام به خاطر احترام و بزرگداشت مقام برادرش، امام حسن علیهالسلام، هرگز جلوتر از او راه نرفت و در سخن گفتن از او پیشی نگرفت.
امام حسین علیهالسلام در تمامی مواضع سیاسی و مهمترین آنها در قضیه صلح امام حسن علیهالسلام با معاویه، پشتیبان و مطیع امر امام خویش بود. در این واقعه حسین بن علی به عنوان یکی از شخصیتهای جهان اسلام علیرغم اینکه تمامی مسلمانان امام حسن را تنها گذاشتند، کاملا مدافع این صلح بود و سرسختانه از موضع و تصمیمات برادر حمایت میکرد و او نیز حفظ اسلام را در مصالحه میدید.
پس از جریان صلح، حسین علیهالسلام به همراه برادر از شهر کوفه به مدینه زادگاه خود بازگشتند و در کنار مرقد رسول خدا به وظیفه تربیت و ارشاد مردم و تبیین و تفسیر احکام الهی پرداختند. اما دیر زمانی نگذشت که امام حسن علیهالسلام با حیله معاویه مسموم شد و به شهادت رسید
و چه شهادتی و چه مظلومیتی … آنچنان که به بدن بی جان و مطهر امام مجتبی علیه السلام رحم نکردند و تابوت حضرتش را بدستور عایشه تیر باران نمودند… و بعد آن بود که امام حسین علیهالسلام به امر خدا و وصیت امام مجتبی علیه السلام جانشین برادر و امام و پیشوای مسلمانان جهان گردید